موضوع: "ایستگاه آرامش"

مناجات

یاد مرا پیش آدمیان فریاد کن تا نام تو را 

پیش فرشتگان خویش بر آورم

که چون در خلوت به مناجات من 

می نشینی و به عبادت من بر می خیزد

به فرشتگان خود می گویم:

بنگرید بنده ام چگونه از دیگران گسسته

و به من پیوسته و رشته مهر و الفت

به ذکر من بسته است

شاهد باشید که او را آمرزیدم و او را 

برای خویش برگزیدم

ایستگاه آرامش

ای فرزند آدم …

به عبادتم روی آور تا دلت را از خودم پر کنم

و جانت را از سرخوشی همراهی ام آکنده سازم

و مشکلات تو را بر طرف نمایم

و روزی تو را مهیا نمایم

نام مرا بر زبان آور و مرا یاد کن

تا من نیز به یاد تو باشم

اگر مرا پنهانی یاد کنی

تو را پنهانی یاد می کنم 

و اگر نامم را آشکار و در حضور همگان بر زبان آوری

در جمعی گرامی تر از جمع آدمیان 

از تو یاد می کنم

 

ایستگاه آرامش

پس چگونه کتابم را زیر پا می نهی 

و دنیا را بر سر خویش می گذاری

چگونه خانه خویش را برافراشته ای

اما خانه مرا فرو میریزی ؟

چگونه به خانه خود دل می بندی 

اما از خانه من می گریزی ؟

مساجد خانه های من در زمین هستند

آیا می شود کسی به دیدنم بیاید و در خانه ام قدم بگذارد

اما از او پذیرایی نکنم

و میهمان خود را گرامی ندارم؟؟

ایستگاه آرامش

به من اعتماد داشته باش…

از من مگریز 

زبانت را با نام من ، دلت را با عشق من 

و قلبت را با یاد من تازه کن …

من دوست آن کسم که 

دوستم بدارد

من همنشین آن کسم که 

با من بنشیند 

من همدم آن کسم که

با من مانوس شود…

1 3