موضوع: "شهداء"
کودکان غزه
جمعه 03/08/11
«چقدر خاطره از گرگ و میش باید خواند
چقدر مرثیه در سوگ خویش باید خواند
چگونه شرح کنم بیقراری خود را
شهادت است گواه این همه تشهد را
چقدر نکبت تلمود را نگاه کنیم
چقدر مویه به اطفال بیپناه کنیم
چقدر با دل خون آرزوی صبر کنیم؟
برای کودک لبتشنه فکر قبر کنیم
چه داغها که دمیده درون پیله ما
بگو که خواب حرام است بر قبیله ما
بگو که قبله جان در جنون گذشتن ماست
طواف از دل دریا خون گذشتن ماست …»
حاج قاسم
پنجشنبه 02/10/21
باز در کوچه ما شام غریبان شد
حال هشتاد و سه آیینه به سامان شد
چون سیاووش گذشتند خلیل آسا
آتشی بود که یکباره گلستان شد
باز دلتنگ شدم مثل شب کرمان
باز در سینه من درد فراوان شد
هان بگریید بگریید پریشانان
گیسوی لیلی ما بود پریشان شد
مثل پروانه پری سمت خدا وا کرد
سوخت چون شمع و سراپا همه تن جان شد
کشتگان حنجرهشان رنگ قیامت داشت
رشتۀ گردن شان خود، رگ شریان شد
تا در باغ شهادت بگشود ایزد
رفتن از این شب دلتنگ چه آسان شد
میتوان سبزتر از خون درختان بود
می توان سرختر از لعل بدخشان شد
خضر ای خضرِ شهادت، بنگر کرمان
هر قناتش چو یکی چشمه حیوان شد
بشتابید هلا وقت شهیدان است
عشق ارزان شد، ارزان شد، ارزان شد
جای جنات به دامان سقر افتاد
هر که این کرد هم از کرده پشیمان شد
آنکه میخواست رود سمت بهشت عدن
ناگهان هیمه کِش مطبخ شیطان شد
هر که بد گفت تو را بد دید در دنیا
شهره در ذلت و در خواری و خذلان شد
ساعت رفتن مولا به سوی میدان
در دو نوبت دل من عازم میدان شد
چشم بگشایید شمشیر به کف گیرید
دل من! باید امروز نگهبان شد
استخوانم شده از خشم تفنگی پُر
همه اعضای من از خشم چو دندان شد
باز می چرخد و می چرخد و می چرخد
آسیابی که پر از خون عزیزان شد
این همه شعر سرودیم به عشقِ عشق
نامشان نامترین مطلع دیوان شد
به خداوند قسم هست بهشت از او
هر که با قاسم ما بر سر پیمان شد
شهید آوینی
یکشنبه 96/01/20
شهید سید مرتضی آوینی
زادروز شهریور ۱۳۲۶
شهر ری
درگذشت ۲۰ فروردین ۱۳۷۲
فکه خوزستان
ملیت ایران
تحصیلات معماری
از دانشگاه تهران
پیشه کارگردان، روزنامهنگار
لقب شهید آوینی، سید شهیدان اهل قلم
دین اسلام
مذهب شیعه
همسر مریم امینی
زندگینامه
پیش از انقلاب
سید مرتضی آوینی در شهریور ۱۳۲۶ در شهر ری به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطهٔ خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند. او از کودکی با هنر انس داشت. شعر میسرود، داستان و مقاله مینوشت و نقاشی میکرد.[۳]
آوینی در جوانی
به گفته بسیاری از آشنایان و نزدیکان آوینی، او در جوانی متحوّل شد و زندگی او در آغاز دهه ۱۳۴۰ با سالهای انقلاب فرق بسیار داشت. گذشته او، کمتر در رسانههای ایران مورد بررسی قرار گرفته و برای بسیاری صحبت از گذشته او محدوده ممنوعهاست. ابراهیم حاتمی کیا در یادداشتی درشهروند امروز مینویسد «آیا کسی مرتضای قبل از انقلاب را میشناسد. آنانی که در آن دوران با او حشرونشر داشتهاند از مرتضای تثبیت شده بعد از شهادتش راضیاند؟»؛ و دخترش کوثر معتقد است برای برخی «آوینی خوب، آوینی مردهاست.»[۴]
آوینی در سال ۱۳۴۴ به عنوان دانشجوی معماری وارد دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد. غزاله علیزاده، شهرزاد بهشتی و امیر اردلان از دوستان دوران دانشجویی او بودند.[۵]
او با مریم امینی (زاده ۱۳۳۶) ازدواج کرد. به گفته همسرش، آنها پیش از ازدواج آشنایی چند ساله داشتند (از پانزدهسالگی) و با هم کتاب ردو بدل میکردند، و به کنسرت و سخنرانی میرفتند.[۶]
او که در آغاز خود را «کامران آوینی» معرفی میکرد، به اشعار فروغ فرخزاد، احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث علاقه داشت. به ظاهر خود میرسید،کراوات میزد، و به فلسفهٔ غرب علاقهمند بود.[۵]
مسعود بهنود درباره او میگوید:[۷][۸]
مرتضی آوینی را من از زمانی که دانشکده بود میشناسم… مرتضی بچهٔ تندرویی بود که در هر دوره یک حالی داشت. یک دوره زده بود به مواد مخدر و این جور چیزها. تمام بازوهایش جای سوزن بود. شب در دانشکده خوابش میبرد، فردا صبح جسدش را از دانشکده بیرون میآوردند. اصولاً بچهٔ تندرویی بود. هرکار میکرد تا تهش میرفت. بعد یک دوره هیپی شد. موهایش را گذاشته بود بلند شود. مدرن شده بود. قرتی مآب شده بود. جین میپوشید. دستبند میبست و از این جور کارها. اما شانس یا بدشانسی که آورد این بود که سال ۵۶ زد به عرفان و ادبیات عرفانی. بقیهٔ کارها را کنار گذاشت.
به گفته همسرش:[۶]
چند سال از انقلاب گذشته بود که مرتضی سیگارش را ترک کرد. دلیلی که برای این کار ذکر کرد این بود که آقا امام زمان در همه حال ناظر بر اعمال و رفتار ما هستند؛ در این صورت من چطور میتوانم در حضور ایشان سیگار بکشم؟ اینگونه بود که دیگر هرگز لب به سیگار نزد.
آوینی بعدها با اندیشههای امام روحالله خمینی آشنا شد و در سالیان بعد به یک انقلابی بدل شد و مسیر زندگی خود را تغییر داد.[۵]
خودِ آوینی درباره جوانیش میگوید:[۹]
… تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری ناآشنا هستم. خیر. من از یک «راه طی شده» با شما حرف میزنم. من هم سالهای سال در یکی از دانشکدههای هنری درس خواندهام. به شبهای شعر و گالریهای نقاشی رفتهام. موسیقی کلاسیک گوش دادهام، ساعتها از وقتم را به مباحثات بیهوده دربارهٔ چیزهایی که نمیدانستم گذراندهام. من هم سالها با جلوهفروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیستهام، ریش پروفسوری و سبیل نیچهای گذاشتهام و کتاب «انسان موجود تکساحتی» هربرت مارکوزه را ـ بی آنکه آن زمان خوانده باشماش ـ طوری دست گرفتهام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند: عجب! فلانی چه کتابهایی میخواند، معلوم است که خیلی میفهمد… اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشاندهاست که ناچار شدهام رو دربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم و عمیقاً بپذیرم که «تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمیشود، و حتی از این بالاتر دانایی نیز با تحصیل فلسفه حاصل نمیآید. باید در جستجوی حقیقت بود و این متاعی است که هر کس براستی طالبش باشد، آن را خواهدیافت و در نزد خویش نیز خواهدیافت… و حالا از یک راه طی شده با شما حرف میزنم.
آن گونه که خود نقل کرده است با گرایش به اندیشههای انقلابی و اسلامی تمام نوشتههای پیشین خود را از بین برد.
پس از انقلاب
دست نوشته مرتضی آوینی در مورد شهدا. “پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند، اما حقیقت آن است که زمام ما را با خود برده است و شهدا مانده اند.”
معماری را با علاقهٔ زیاد یادگرفت، ولی بعد از پیروزی انقلاب ایران (۱۳۵۷) بنا به ضرورتهای انقلاب آن را کنار گذاشت و به فیلمسازی پرداخت.
از اولین کارهای او در گروه جهاد میتوان به مجموعهٔ ششروز در ترکمن صحرا، سیل خوزستان و مجموعهٔ مستند خانگزیدهها اشاره کرد. گروه جهاد اولین گروهی بود که بلافاصله بعد از شروع جنگ به جبهه رفت. دو نفر از اعضای گروه در همان روزهای اول جنگ در قصر شیرین اسیر شدند و نفر سوم، در حالیکه تیر به شانهاش خورده بود، از حلقهٔ محاصره گریخت. پس از یک هفته که خرمشهر سقوط کرد و گروه که تازه توانسته بود شکل دوباره به خود بگیرد، راهی منطقه شد. آنها در جستجوی حقیقت ماجرا به خرمشهر و آبادان رفتند که سخت در محاصره بود. تولید مجموعهٔ حقیقت اینگونه آغاز شد.
کار گروه جهاد در جبهه ها ادامه یافت. عملیات والفجر هشت که شروع شد، گروه دیگر منسجم و منظم شده بود. همین شد که مجموعهٔ تلویزیونی روایت فتح در همان حال و هوا شکل گرفت و تا آخر جنگ هم ادامه پیدا کرد. آوینی میگوید «انگیزش درونی هنرمندانی که در واحد تلویزیونی جهاد سازندگی جمع آمده بودند، آنها را به جبهههای دفاع مقدس میکشاند، نه وظایف و تعهدات اداری. روح کارمندی نمیتوانست در این عرصه منشأ فعل و اثر باشد. گروههای فیلمبرداری ما با همان انگیزههایی که رزمآوران را به جبهه کشانده بود کار میکردند… اینجا عرصهای نبود که فقط پای تکنیک و یا هنر درمیان باشد.»
با پایان جنگ و در فاصلهٔ سالهای پایان جنگ و تأسیس مؤسسهٔ روایت فتح، آوینی نوعی فعالیت هنری- مطبوعاتی را تجربه کرد. او در این دوره به سینما، هنر، فرهنگ واحد جهانی و مواجههٔ آن با مسائل مختلف فکر میکرد. حاصل همهٔ آن فکر کردنها، تحقیقها و مباحثات، نوشتههایی است که از او به جا مانده. تأملاتی در ماهیت سینما که در فصلنامهٔ فارابی به چاپ رسید و بعد مقالاتی با عناوین جذابیت در سینما، آینهٔ جادو، قاب تصویر، زبان سینما و… که از فروردین سال ۱۳۶۸ در ماهنامهٔ سوره منتشر میشد. مجموعهٔ این مقالات در کتاب آینهٔ جادو که جلد اول از مجموعهٔ مقالات و نقدهای سینمایی اوست جمعآوری شد.
هرچند آشنایی با سینما در طول مدت بیش از ده سال مستندسازی و تجارب او در زمینهٔ کارگردانی مستند و بهخصوص مونتاژ باعث شد که قبل از هر چیز به سینما بپردازد، ولی فکرها و حرفهای او بیشتر از اینها بود. او در کنار تألیف مقالات تئوریک دربارهٔ ماهیت سینما و نقد سینمای ایران و جهان، مقالات متعددی درمورد حقیقت هنر، هنر و عرفان، هنر جدید اعم از رمان، نقاشی، گرافیک، تئاتر، هنر دینی و سنتی، هنر انقلاب و… تألیف کرد که بیشتر آنها در ماهنامهٔ سوره به چاپ رسید. طی همین دوران در خصوص مبانی سیاسی- اعتقادی نظام اسلامی و ولایت فقیه، فرهنگ انقلاب در مقابله با فرهنگ واحد جهانی و موضوعات دیگر تفکر و تحقیق کرد تا بتواند جوابهایی برای همهٔ سؤالهایی که داشت پیدا کند.
اواخر سال ۱۳۷۰ مؤسسه فرهنگی روایت فتح به دستور آیتالله سیدعلی خامنهای تأسیس شد تا به کار فیلمسازی مستند و سینمایی دربارهٔ دفاع مقدس بپردازد و تهیهٔ مجموعهٔ روایت فتح را که بعد از پذیرش قطعنامه رها شده بود، ادامه دهد. آوینی و بقیهٔ گروه، سفر به مناطق جنگی را از سر گرفتند و طی مدتی کمتر از یک سال، کار تهیهٔ شش برنامه از مجموعهٔ ده قسمتی شهری در آسمان را به پایان رساندند و مقدمات تهیهٔ مجموعههای دیگری را دربارهٔ آبادان، سوسنگرد، هویزه و فکه تدارک دیدند. اگرچه مقارن با همین زمان، فعالیتهای مطبوعاتی او نیز ادامه داشت.
او از منتقدان سرسخت سیاستهای فرهنگی محمد خاتمی بود.[۱۰] شهری در آسمان که به واقعهٔ محاصره، سقوط و بازپسگیری خرمشهر میپرداخت، در ماههای آ[۱۱][۱۲] تلویزیون پخش شد، اما برنامهٔ وی برای تکمیل این مجموعه و ساختن مجموعههای دیگر با مرگش در اثر اصابت ترکش مین در روز بیستم فروردین ۱۳۷۲ در فکه ناتمام ماند.
مرگ
آوینی روز بیستم فروردین ۱۳۷۲ در منطقه فکه در حال بررسی لوکیشن فیلم مستند شهری در آسمان، به همراه محمد سعید یزدان پرست با مین برخورد كرد و بر اثر اصابت ترکش مین باقی مانده ازجنگ ایران و عراق کشته شد.[۱۳]
فیلمشناسی
شش روز در ترکمن صحرا
سیل خوزستان
خان گزیدهها
حقیقت
با دکتر جهاد در بشاگرد
هفت قصه از بلوچستان
با تیپ المهدی در محور رأس البیشه
شیر مردان خدا! کربوبلا در انتظار است
روایت فتح
شهری در آسمان
کتابشناسی
هرآنکه جز خود[۱۴]
آئینه جادو
توسعه و مبانی تمدن غرب
گنجینه آسمانی
یک تجربه ماندگار
فردایی دیگر
حلزونهای خانه به دوش
رستاخیز جان
آغازی بر یک پایان
فتح خون
امام و حیات باطنی انسان
با من سخن بگو دوکوهه
مرکز آسمان
نسیم حیات
سفر به سرزمین نور
انفطار صورت (در باب مبانی نظری هنر)
وی همچنین آثار منتشر نشدهای در حوزهٔ ادبیات دارد.
جستارهای وابسته
رضا سلطان زاده
منابع
پرش به بالا↑ . ایبنا، ۲۰ فروردین ۱۳۹۵.http://www.ibna.ir/fa/doc/longint/234707/%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D9%87%DB%8C%DA%86-%DA%A9%D8%AF%D8%A7%D9%85-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%A2%D9%88%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D8%AA%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%88%DB%8C-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%D9%87%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%85-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%DA%A9%DB%8C%D9%81.
پرش به بالا↑ «شورشی شهید». مهرنامه، اسفند ۹۵.
پرش به بالا↑ Soreie Mehr - Magazines
پرش به بالا↑ اسدزاده، محمدرضا. چه کسانی و چرا از تحول شخصیت شهیدآوینی و گذشته او میترسند؟ نیمهٔ پنهان آوینی . . ماهنامهٔ سپیدهٔ دانایی، ش. شمارهٔ ۱۲ (اردیبهشت ۱۳۸۷): صفحهٔ ۷۰.
↑ پرش به بالا به:۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ناگفتههایی از زندگی روشنفکری «سیدمرتضی آوینی» در دهه ۴۰. . ماهنامهٔ سپیده دانایی، ش. شماره ۱۲ (اردیبهشت ۱۳۸۷): صفحهٔ ۷۴.
↑ پرش به بالا به:۶٫۰ ۶٫۱ سرهنگی، مرتضی. تحول شخصیت شهید سید مرتضی آوینی در بیان «مریم امینی» همسر شهید. . ماهنامهٔ سپیده دانایی، ش. شماره ۱۲ (اردیبهشت ۱۳۸۷): صفحه ۷۰.
پرش به بالا↑ وبگاه قاصدک
پرش به بالا↑ Talattof, Kamran. Persian Language, Literature and Culture: New Leaves, Fresh Looks(in English). Routledge. ISBN 9781317576921. Retrieved 20 July 2016.
پرش به بالا↑ من از یک راه طی شده حرف میزنم. . ماهنامه سپیدهٔ دانایی، ش. شماره ۱۲ (اردیبهشت ۱۳۸۷): صفحه ۸۰.
پرش به بالا↑ سیدمرتضیآوینی و محمود احمدینژاد به روایت یوسفعلیمیرشکاک. . شهروند امروز، ش. شماره ۴۳ (۱ اردیبهشت ۱۳۸۷).
پرش به بالا↑ سایت فارس نیوز http://www.farsnews.com/imgrep.php?nn=8802070764
پرش به بالا↑ دست نوشتههای شهید آوینی
پرش به بالا↑ سایت تخصصی مرتضی آوینی /دفتر مقام معظم رهبری/نوشتهها وخاطرات شهدا/سایت علمی وپزوهشی آی آر داکhttp://irdoc.net
پرش به بالا↑ پارسینه|Parsine. «نگاهی به کتاب «هر آنکه جز خود» نوشته سید مرتضی آوینی: مرتضایی که نمیشناسیم». بازبینیشده در 2017-04-04.
دل نوشته های شهدا با امام زمان عج
دوشنبه 95/10/13
دل نوشته ی شهدا برای امام زمان(عج)
ای مهدی صاحبالزمان (عج) اینکه نام سربازی و نوکری تو را بر ما نهادهاند، مایه افتخار است، ولی از اینکه نمیتوانم آنچنان که تو میخواهی باشم، روحم عذاب میکشد.
« شهید ابوالفضل مختاری»
ای مهدی (عج) عزیز فرمانده جبههها، ای یاور رزمندگان اسلام، به یاریمان بشتاب،و در آخرین لحظات چشمانم را به جمالت منور فرما و از خدا میخواهم در هنگام شهادتم، مهدی (عج) حاضر باشد، مهدی جان (عج) در لحظه شهادت سرمان را بردار و در آغوش بگذار که ما جز دامان تو پناهی نداریم.
« شهید احمد (حمید) مهرمحمدی »
مهدی جان تو را به مادرت زهرا (س) و جد بزرگوارت علیبنابیطالب (ع) مرا یاری کن که تو واسطه فیض الهی بر ما هستی.
« شهید مسعود تفنگچی »
…مگر میشود عاشق امام زمان (عج) این مولا و سرور بود ولی برای دیدن و زیارت او جان نداد، باید دوست فدای دوست گردد، و عاشق فدای معشوق و عابد فدای معبود.
« شهید مهدی زین الدین »
در زمان غیبت کبری به کسی منتظر گفته میشود و کسی میتواند زندگی کند، که منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان (عج)، خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادتطلبی میخواهد.
« شهید سید مهدی بلادی »
امام زمان چشمان گنهکارم پر از اشک است، چه بسیار اشک ریختهام فریادزدهام صدایت کردهام، یابنالحسن (عج) گوشه چشمی بر من فکن، مهدی جان سخت حیرانم، رخسار چون ماهت را برایم بگشا زیرا که منتظرم.
« شهید علی دستان »
چشمم به انتظار تو تر شد نیامدی اشکم شبیه خون جگر شد نیامدی
گفتم غروب جمعه تو از راه می رسی عمرم در این قرار به سر شد نیامدی
تا خواستم به جاده ی وصل تو رو کنم غفلت مرا رفیق سفر شد نیامدی
در مسجدیم و طاعت این ماه شغل ماست بی قبله هر نماز به سر شد نیامدی
این نفس بد مرام مرا خوار و زار کرد روز و شبم به لغو سپر شد نیامدی
رسوایی گدای تو از حد گذشته است عمرم به هر گناه هدر شد نیامدی
از ما گناه سر زد و تو شاهدش شدی دیدی دلم به راه دگر شد نیامدی
خسران زده کسی است که از یار غافل است بی تو دعا بدون اثر شد نیامدی
از ما که منفعت نرسیده برای تو هر چه ز ما رسیده ضرر شد نیامدی
گفتیم لا اقل سر افطار می رسی دیده به راه ماند و سحر شد نیامدی
یاد شهداء
دوشنبه 95/09/29
پیر ما گفت شهادت هنر مردان است عقل نامرد در این دایره سرگردان است
پیر ما گفت که مردان الهی مردند که به دنبال رفیق ازلی می گردند
شهدا رفتند و ما مانده ایم . برای جانبازان که ماندن چه کردیم ؟
برای آزادگان چه کردیم؟ برای خانواده شهدا چه کردیم ؟
نمی دانم ما که لیاقت حضور در جبهه ها و زندگی در کنار آنها را نداشتیم آی کسانی که دم از شهدا می زنید مرد باشید و بر سر عهد و پیمان خود بمانید تا نکند پشیمان و سرافکنده و روسیاه در محضرشان شویم .
شهدا را یاد کنیم . شده با ذکر یک صلوات .
بار ها از این که زنده هستم و دارم روی دم اون آدم های بزرگ بازدم می دهم از زنده بودنم
خجالت می کشم . خدایا تو خودت می دانید در دل و قلب من چه می گذرد .
در باغ شهادت را بستند …