یاد یاران
پنجشنبه 95/10/16
پنجشنبه است.. به رسم کهن، یاد میکنیم از آنها که وقتشان و مکانشان از ما جداست.. یاد میکنیم از آنها که دلتنگشان میشویم… یاد میکنیم از آنها که هنوز دوستشان داریم… دلمان گرم به خاطره پدرهایی که نیستند، مادرهایی که رفته اند… دلمان گرم به یاد خواهرها و پدرهائیکه رفتند و دل ما پیش برادر بود وبرادرهایی که سفر کردند… به یاد آن عشق های بار بسته.. . فاتحه ای ره توشه میکنیم.. . باشد که پروردگار بیامرزدشان و بیامرزدمان…
دل نوشته های شهدا با امام زمان عج
دوشنبه 95/10/13
دل نوشته ی شهدا برای امام زمان(عج)
ای مهدی صاحبالزمان (عج) اینکه نام سربازی و نوکری تو را بر ما نهادهاند، مایه افتخار است، ولی از اینکه نمیتوانم آنچنان که تو میخواهی باشم، روحم عذاب میکشد.
« شهید ابوالفضل مختاری»
ای مهدی (عج) عزیز فرمانده جبههها، ای یاور رزمندگان اسلام، به یاریمان بشتاب،و در آخرین لحظات چشمانم را به جمالت منور فرما و از خدا میخواهم در هنگام شهادتم، مهدی (عج) حاضر باشد، مهدی جان (عج) در لحظه شهادت سرمان را بردار و در آغوش بگذار که ما جز دامان تو پناهی نداریم.
« شهید احمد (حمید) مهرمحمدی »
مهدی جان تو را به مادرت زهرا (س) و جد بزرگوارت علیبنابیطالب (ع) مرا یاری کن که تو واسطه فیض الهی بر ما هستی.
« شهید مسعود تفنگچی »
…مگر میشود عاشق امام زمان (عج) این مولا و سرور بود ولی برای دیدن و زیارت او جان نداد، باید دوست فدای دوست گردد، و عاشق فدای معشوق و عابد فدای معبود.
« شهید مهدی زین الدین »
در زمان غیبت کبری به کسی منتظر گفته میشود و کسی میتواند زندگی کند، که منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان (عج)، خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادتطلبی میخواهد.
« شهید سید مهدی بلادی »
امام زمان چشمان گنهکارم پر از اشک است، چه بسیار اشک ریختهام فریادزدهام صدایت کردهام، یابنالحسن (عج) گوشه چشمی بر من فکن، مهدی جان سخت حیرانم، رخسار چون ماهت را برایم بگشا زیرا که منتظرم.
« شهید علی دستان »
چشمم به انتظار تو تر شد نیامدی اشکم شبیه خون جگر شد نیامدی
گفتم غروب جمعه تو از راه می رسی عمرم در این قرار به سر شد نیامدی
تا خواستم به جاده ی وصل تو رو کنم غفلت مرا رفیق سفر شد نیامدی
در مسجدیم و طاعت این ماه شغل ماست بی قبله هر نماز به سر شد نیامدی
این نفس بد مرام مرا خوار و زار کرد روز و شبم به لغو سپر شد نیامدی
رسوایی گدای تو از حد گذشته است عمرم به هر گناه هدر شد نیامدی
از ما گناه سر زد و تو شاهدش شدی دیدی دلم به راه دگر شد نیامدی
خسران زده کسی است که از یار غافل است بی تو دعا بدون اثر شد نیامدی
از ما که منفعت نرسیده برای تو هر چه ز ما رسیده ضرر شد نیامدی
گفتیم لا اقل سر افطار می رسی دیده به راه ماند و سحر شد نیامدی
دل نوشته
یکشنبه 95/10/12
با رؤیای لحظه آمدنت، خیابان های انتظار را قدم می زنم. چشم های خسته ام، درد سالیان دراز سکوتت را و سالیان سرد
نیامدنت را در این کوچه های مه آلود می گرید.
هفته ها می روند و می آیند و من در ثانیه ثانیه جمعه ها تحلیل می روم.
جمعه ها می روند و می آیند و انتظار، ققنوسی است که آتش خاکسترش را خاموشی نیست…