والدین شهداء
اگر روزی بافت های تنم را پاره پاره کنند
و بند بند وجودم را از هم بپاشند
و از بافت های تنم طنابی بسازند
و با آن طناب دارم بزنند
و وجودم را بر روی خارهای بیابان بکشند
و تمام تنم را تکه تکه کنند
و هرتکه از تنم را به منقار کلاغی بدهند
و کلاغ را به دریا بیندازند ،
باز هم فریاد خواهم زد که یک نفر را دوست دارم
و آن هم مادرم است.
دوستت دارم مادر……
.
.
.
.
تقدیم به همه پدر و مادرای شهدا…
.
.
.
.
مادر مثل مدادیست که هر روز تراشیده شدن و کوچک شدنشو میبینیم و حس میکنیم تا وقتی که تموم بشه و پدر مثل خودکاریست که هرچقدر هم که باهاش بنویسیم تغییری در ظاهرش احساس نمیشه چون از درون خالی میشه ، فقط یه روز باخبر میشیم که دیگه نمینویسه …
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط پهلوانی در 1395/02/04 ساعت 12:27:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید